English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 253 (4277 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
praise U تعریف کردن
praised U تعریف کردن
praises U تعریف کردن
praising U تعریف کردن
recount U تعریف کردن
recounted U تعریف کردن
recounting U تعریف کردن
recounts U تعریف کردن
glorifies U تعریف کردن
glorify U تعریف کردن
glorifying U تعریف کردن
traduce U تعریف کردن
traduced U تعریف کردن
traduces U تعریف کردن
traducing U تعریف کردن
define U تعریف کردن
defined U تعریف کردن
defines U تعریف کردن
defining U تعریف کردن
emblazon U تعریف کردن
say a good word for U تعریف کردن
to crack up U تعریف کردن
unreel U تعریف کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
fail U سیستمی که وضعیتی از پیش تعریف شده دارد که در صورت خرابی برنامه اصلی یا وسیله آن را دنبال میکند برای جلوگیری ازفاجعهای که ناشی از خاموش کردن کابل میباشد
failed U سیستمی که وضعیتی از پیش تعریف شده دارد که در صورت خرابی برنامه اصلی یا وسیله آن را دنبال میکند برای جلوگیری ازفاجعهای که ناشی از خاموش کردن کابل میباشد
fails U سیستمی که وضعیتی از پیش تعریف شده دارد که در صورت خرابی برنامه اصلی یا وسیله آن را دنبال میکند برای جلوگیری ازفاجعهای که ناشی از خاموش کردن کابل میباشد
compliment U تعریف کردن از
complimented U تعریف کردن از
complimenting U تعریف کردن از
compliments U تعریف کردن از
pattern U محدوده الگوهای از پیش تعریف شده که برای پر کردن ناحیه تصویر به کار می روند
patterns U محدوده الگوهای از پیش تعریف شده که برای پر کردن ناحیه تصویر به کار می روند
define U تعریف کردن معنی کردن
define U تعیین کردن تعریف کردن
defined U تعریف کردن معنی کردن
defined U تعیین کردن تعریف کردن
defines U تعریف کردن معنی کردن
defines U تعیین کردن تعریف کردن
defining U تعریف کردن معنی کردن
defining U تعیین کردن تعریف کردن
narrate U داستانی را تعریف کردن داستان سرایی کردن
narrated U داستانی را تعریف کردن داستان سرایی کردن
narrates U داستانی را تعریف کردن داستان سرایی کردن
narrating U داستانی را تعریف کردن داستان سرایی کردن
redefine U دوباره تعریف کردن
redefined U دوباره تعریف کردن
redefines U دوباره تعریف کردن
redefining U دوباره تعریف کردن
elastic banding U روش تعریف حدود تصویر روی صفحه کامپیوتر با محدود کردن اطراف آن با یک مرز
to plaster any one with praise U تعریف زیادبار کسی کردن
To blow ones own trumpet. U از خود تعریف کردن
Have a jock with somebody . U شوخی ( لطیفه ) برای کسی تعریف کردن
to recount something to someone [formal] U برای کسی چیزی را تعریف کردن [یکایک گفتن] [بازگفتن]
Other Matches
default U در سیستم هایی که چندین چاپگر قابل تعریف هستند چاپگری که استفاده میشود مگر اینکه دیگری تعریف شده باشد
defaults U در سیستم هایی که چندین چاپگر قابل تعریف هستند چاپگری که استفاده میشود مگر اینکه دیگری تعریف شده باشد
defaulting U در سیستم هایی که چندین چاپگر قابل تعریف هستند چاپگری که استفاده میشود مگر اینکه دیگری تعریف شده باشد
defaulted U در سیستم هایی که چندین چاپگر قابل تعریف هستند چاپگری که استفاده میشود مگر اینکه دیگری تعریف شده باشد
compliments U تعریف
complimented U تعریف
compliment U تعریف
definition U تعریف
quality U تعریف
description U تعریف
explanation U تعریف
qualities U تعریف
comkplimentarily U با تعریف
circumscription U تعریف
cell definition U تعریف سل
explanations U تعریف
definitions U تعریف
descriptions U تعریف
definiens U تعریف
complimenting U تعریف
portrayal U تعریف
extolment U تعریف
portrayals U تعریف
operational definition U تعریف عملیاتی
macro definition U درشت تعریف
definable U تعریف پذیر
anarthrous U بی حرف تعریف
block definition U تعریف بلوک
extoll U تعریف کننده
the d. article U حرف تعریف
circular definition U تعریف دوری
article U حرف تعریف
data definition U تعریف داده
depiction U نگارش تعریف
depictions U نگارش تعریف
nosography U تعریف امراض
honorable U شایان تعریف
he is well spoken of U از او تعریف می کنند
recitations U تعریف موضوع
field definition U تعریف فیلد
extoller U تعریف کننده
exponent U تعریف کننده
exponents U تعریف کننده
self aggrandizement U تعریف از خود
undefined U تعریف نشده
problem definition U تعریف مسئله
contextual definition U تعریف ضمنی
recitation U تعریف موضوع
articles U حرف تعریف
macro difinition U درشت تعریف
macro definition U تعریف ماکرو
complimentary U تعریف امیز
job definition U تعریف برنامه
definition of a problem U تعریف یک برنامهThe
indefinable U غیر قابل تعریف
indefinably U غیر قابل تعریف
self flattering U تعریف کننده از خود
data definition language U زبان تعریف داده ها
system v interface definition U تعریف میانجی سیستم 5
portraiture U پیکر نگاری تعریف
ddl U زبان تعریف داده
defined function U تابع تعریف شده
self prasise U خودفروشی تعریف از خود
data description language U زبان تعریف داده
dimensioning U تعریف اندازه چیزی
dd statement U دستور تعریف داده
definite a U The حرف تعریف چون
self applauding U تعریف کننده از خود
Defined depth finder U تعریف عمق یاب
object oriented U تصویری که از بردارهای تعریف
partially defined U پاره تعریف شده
domain of definition U دامنه تعریف [ریاضی]
data definition statement U حکم تعریف داده ها
predefined U از پیش تعریف شده
undefined label U برچسب تعریف نشده
well defined function U تابع خوش تعریف
clear-cut U درست تعریف شده
user defined U تعریف یا انتخاب کاربر
undefined entry U فقره تعریف نشده
quantification U معرفی عناصر یک جسم تعریف
expression U تعریف یک مقدار یا متغیر در برنامه
expressions U تعریف یک مقدار یا متغیر در برنامه
predefined process U فرایند از پیش تعریف شده
user defined U تعریف شده توسط کاربر
messages U قوانین از پیش تعریف شده که کد
self applause U تعریف وتمجید از خود خودستایی
He Spoke very highly of you. U از شما خیلی تعریف می کرد
self congratulation U تعریف از خود تجلیل نفس
predefined function U تابع از پیش تعریف شده
accuracy U تعریف دقیق تر خواهد بود
message U قوانین از پیش تعریف شده که کد
Do you know the definition (meaning) of this word? U تعریف این لغت رامی دانید ؟
parameter U ویژگی بنیادی قابل تعریف پارامتر
predefined process symbol U نماد فرایند از پیش تعریف شده
redefinable U انچه مجددا قابل تعریف است
predefined process symbol U علامت فرایند از پیش تعریف شده
country file U را برای کشورهای مختلف تعریف میکند
self aggrandizing U تعریف کننده از مقام خود خودبزرگساز
He told us what the score was. U جریان را برایمان تعریف کرد ( گفت )
cock-and-bull story U داستان جعلی برای تعریف ازخود
ambiguity U آنچه به روشنی تعریف نشده است
parameters U ویژگی بنیادی قابل تعریف پارامتر
cock-and-bull stories U داستان جعلی برای تعریف ازخود
cock and bull story U داستان جعلی برای تعریف ازخود
ambiguities U آنچه به روشنی تعریف نشده است
hot zone U ناحیه تعریف شده توسط استفاده کننده
Now I am going to tell you something. U حالا میخوام برات یه چیزی تعریف کنم.
prosopopoeia U تعریف شخص غایب بصورت متکلم وحده
user defined key U کلید تعریف شده توسط استفاده کننده
the U حرف تعریف برای چیز یاشخص معینی
dd name U برچسبی که دستور تعریف خاصی را مشخص میکند
Give me a full account of the events. U جریان کامل وقایع را برایم تعریف کنید
vdl U زبانی برای تعریف و معناشناسی زبانهای برنامه نویسی
user defined function U عملکردی که توسط استفاده کننده تعریف شده است
polarity U تعریف اینکه سیگنال الکتریکی مثبت است یا متن
typed U تعریف پردازنده یا انواع داده که یک متغیر در کامپیوتر دارد
polarities U تعریف اینکه سیگنال الکتریکی مثبت است یا متن
type U تعریف پردازنده یا انواع داده که یک متغیر در کامپیوتر دارد
types U تعریف پردازنده یا انواع داده که یک متغیر در کامپیوتر دارد
ntsc U انجمن آمریکایی که استانداردها برای تلویزیون و ویدیو تعریف میکند
codepages U تعریف حرفی که توسط کلیدی از صفحه کلید ایجاد شده است
nomenclature U سیستم از پیش تعریف شده برای انتساب کلمات و نشانه ها به اعداد یا اصط لاحات
short U امکانی در ویندوز که به کاربر امکان تعریف یک نشانه و اتصال آن به یک فایل یا برنامه دیگر میدهد
critical path analysis U تعریف کارها و زمانی که هر یک نیاز دارند تابه اهداف خود برسند و نیز PERT
pert U تعریف کارها و زمانی که هر یک نیاز دارند که برای رسیدن به هدف مرتب شده باشند
shortest U امکانی در ویندوز که به کاربر امکان تعریف یک نشانه و اتصال آن به یک فایل یا برنامه دیگر میدهد
shorter U امکانی در ویندوز که به کاربر امکان تعریف یک نشانه و اتصال آن به یک فایل یا برنامه دیگر میدهد
volt U واحد SI توان الکتریکی که به عنوان ولتاژ یک مقاومت یک اهمی که جریان یک آمپر از آن می گذرد و تعریف میشود
point set curve U منحنی ایکه توسط یک سری ازپاره خطهای ترسیم شده میان نقاط تعریف میشود
file level model U نمونهای مربوط به تعریف ساختارهای داده برای کارایی بهینه برنامههای کاربردی یا بررسیهای پایگاه
volts U واحد SI توان الکتریکی که به عنوان ولتاژ یک مقاومت یک اهمی که جریان یک آمپر از آن می گذرد و تعریف میشود
soft keys U کلیدهای روی صفحه کلید که می توانند دارای معنای تعریف شدهای توسط استفاده کننده باشند
all points addressable mode U حالت گرافیکی که در آن هر پیکسل جداگانه قابل آدرس دهی است و رنگ و خصوصیات آن تعریف شده اند
protocols U ارتباطی بین واحدهادرایستگاههای کاری مختلف که قواعد و فرمت هایی را برای مبادله پیام ها تعریف میکند
protocol U ارتباطی بین واحدهادرایستگاههای کاری مختلف که قواعد و فرمت هایی را برای مبادله پیام ها تعریف میکند
defaults U مقداری که به صورت خودکار توسط کامپیوتر استفاده میشود اگر مقدار دیگری تعریف نشده باشد
defaulted U مقداری که به صورت خودکار توسط کامپیوتر استفاده میشود اگر مقدار دیگری تعریف نشده باشد
defaulting U مقداری که به صورت خودکار توسط کامپیوتر استفاده میشود اگر مقدار دیگری تعریف نشده باشد
default U مقداری که به صورت خودکار توسط کامپیوتر استفاده میشود اگر مقدار دیگری تعریف نشده باشد
null cycle U زمان مورد نیاز برای چرخیدن درون یک برنامه کامل بدون تعریف دادههای جدید چرخه تهی
eia U استانداردی که سیگنالهای واسط را تعریف میکند و نیز نرخ ارسال و قدرتی که برای ارتباط ترمینال به مودم ها به کار می رود
macro U زبان برنامه نویسی که به برنامه نویس امکان تعریف و استفاده از دستورات ماکرو میدهد
classing U در یک زبان برنامه سازی تعریف آنچه یک تابع نرم افزاری باید انجام دهد ویا نوع دادهای که یک متغیر میتواند نگه دارد
classed U در یک زبان برنامه سازی تعریف آنچه یک تابع نرم افزاری باید انجام دهد ویا نوع دادهای که یک متغیر میتواند نگه دارد
class U در یک زبان برنامه سازی تعریف آنچه یک تابع نرم افزاری باید انجام دهد ویا نوع دادهای که یک متغیر میتواند نگه دارد
classes U در یک زبان برنامه سازی تعریف آنچه یک تابع نرم افزاری باید انجام دهد ویا نوع دادهای که یک متغیر میتواند نگه دارد
photocomposition U کاربرد پردازش الکترونیکی درتهیه چاپ که مستلزم تعریف و تنظیم تحریر و تولید ان به وسیله پردازش از طریق عکاسی میباشد
ymck U تعریف رنگ بر پایه چهار رنگ که در نرم افزار DTP هنگام ایجاد فیلم رنگی مختلف برای چاپ استفاده میشود
self praise U تعریف از خود خود فروشی
pantone matching system U روش استاندارد تط بیق رنگهای جوهر روی صفحه و خروجی چاپ شده با استفاده از کتاب رنگهای از پیش تعریف شده
watts U واحداندازه گیری SI برای توان الکتریکی که به صورت توان تولیدشده در صورت عبور جریان یک آمپر از باری که ولتاژ یک ولت دارد تعریف میشود
watt U واحداندازه گیری SI برای توان الکتریکی که به صورت توان تولیدشده در صورت عبور جریان یک آمپر از باری که ولتاژ یک ولت دارد تعریف میشود
Windows GDI U مجموعه ابزارهای نرم افزاری از تبدیل تعریف ویندوز API که نوشتن برنامه برای برنامه نویس را ساده تر میکند که تحت سیستم عامل ویندوز کار خواهد کرد
rug names U اسامی فرش [بدلیل پراکندگی زیاد بافت ها و اختلاف سلیقه بافندگان، طراحان و کارشناسان یک سیستم نامگذاری تعریف شده برای فرش وجود ندارد.بدین جهت از مکان، قبیله، قوم، اندازه، طرح و انگیزه استفاده می شود.]
pragmatism U مصلحت گرایی روش فکری منسوب به ویلیام جیمز امریکایی که درمقابل تعریفی که فلسفه مابعدالطبیعه از حقیقت میکند به این شرح " مطابقت ذهن با واقعیت خارجی "تعریف جدیدی وضع نموده است به این شکل " ان چه درعمل مفید افتد حقیقت است "
to let somebody treat you like a doormat <idiom> U با کسی خیلی بد رفتار کردن [اصطلاح] [ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
unmew U رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
discharge U اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharges U اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
capturing U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
captures U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
countervial U خنثی کردن- برابری کردن با- جبران کردن- تلاقی کردن
capture U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
challengo U ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
verify U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifies U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verified U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifying U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
shoot U جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
foster U تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن
shoots U جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
orient U جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
cross examination U تحقیق چندجانبه بازپرسی کردن روبرو کردن شواهد استنطاق کردن
orienting U جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
to temper [metal or glass] U آب دادن [سخت کردن] [آبدیده کردن] [بازپخت کردن] [فلز یا شیشه]
orients U جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
survey U براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
surveys U براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
surveyed U براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
concentrating U غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
concentrates U غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
calk U بتونه کاری کردن زیرپوش سازی کردن مسدود کردن
to inform on [against] somebody U کسی را لو دادن [فاش کردن] [چغلی کردن] [خبرچینی کردن]
to appeal [to] U درخواستن [رجوع کردن به] [التماس کردن] [استیناف کردن در دادگاه]
tae U پرش کردن با پا دفاع کردن و با پا ضربه زدن و خرد کردن
concentrate U غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
assigning U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
serve U نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
assigned U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assigns U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assign U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
served U نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
buck up U پیشرفت کردن روحیه کسی را درک کردن تهییج کردن
serves U نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
soft-pedaled U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedal U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft pedal U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalled U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaling U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedals U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
Recent search history Forum search
1Potential
1strong
1To be capable of quoting
1set the record straight
1Arousing
1pedal pamping
1construed
3service times
1Profiles are unique pages where one can ‘‘type oneself into being’’
2تعریف فونتیک چیست؟
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com